رفتم ورفت از ضمير خاطر او نام ما. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها. پولي براي مداواي او ندارند. کارش را از دست داده بود. و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. فکر مي کنم اين پول .

سهمي از تو تا قيامت توي قلب من اسيره. بر کتف های خسته ام تنهای تنها تابوت خود را می برم امشب ازاینجا. تابوت را روی دو پایم می گذارم آهسته می خوانم بخوابید آه لالا. من از بی کسیهای بی انتها.

دلم برای خودم تنگ شده. دلم برای خودم تنگ شده. خودی که خیلی سرحال و امیدوار بود. خودی که از نا امیدی متنفر بود. خودی که به همه امید میداد با حرفاش. خودی که کلی هدف داشت تو زندگی. خودی که همه حسرت شاد بودنشو میخوردن. خودی که بی دلیل شاد بود. خودی که با تنهاییش حال میکرد. خودی که دلتنگی واسش معنی نداشت. خودی که مثبت بود و می تونست به بقیه اعتماد کنه. خودی که خیلی با خود الانم فرق داشت. از تکرار غم انگیز روزهایم.

Voici mon blog jmapelle anouck jer 12 ans et ds se blog je ver vou montrer tt se ke jaime ma famille mer ami ma vi koi en gro si il y a desmec ki cherche la merde come des fille deguager ok. Abonne-toi à mon blog! Hey oui voila chris. Mon pti frére ac lui c des putin de delire. Mai oci bocou de tristess. C mon ptii frére en faite je tien a lui. Comme a la prunelle de mes yeu.